نغمه رضایی

ضمن سپاس از حضور محترم شما، چنانچه معنای واژه ای را نمیدانید روی آن دوبار کلیک کنید تا معنای آن آشکار شود.

من که تسبيح نبودم ، تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهايی من پيچاندی
مهر دستان تو دنبال دعايی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود خنديدی
از همين نغمه ی تاريک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود،خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی!
دست ويرانگر تو عادت چرخيدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ايمان خواندی
قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و اين گمشده را لرزاندی
جمع کن، رشته ايمان دلم پاره شدست
من که تسبيح نبودم، تو چرا چرخاندی؟

امید قصه های من

امید قصه های من

تو هم به قصه گوی خود رسیده ای

صداتر از صدای من

بگو غریو راه را شنیده ای

عزیز آشنای من

ببین غریب ِ عشق را تپیده ای

نوید ِ نغمه های من

به خود تنین یار را تنیده ای

حریم ِ من، هوای ِ من

رها به آسمان ِ دل پریده ای

گذشته ها به پای من

توهم به صبح دیگری دویده ای ...