نامه کارو به چارلی چاپلین
قطره اشکی است ، رمیده و طوفانی که از دیدگان حسرت بار رنج، به دامان پاره پاره شب گرسنگیها غلطیده است.
چارلی با زبان فارسی آشنا نیست. اما مسلما با زبان من آشناست. چون زبان من زبان گرسنگان است. گرسنگان نه زبان خود گرسنگی است. و گرسنگی تنها به یک زبان حرف میزند: حقیقت...!
سلام چارلی! انسان بزرگوار... سلام بر تو و اشکهای خندان تو.
سلام بر تو و خنده های گریان تو...
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید