امتحان، برگه خالی، دو سه خط شعر سپید
و نگاری که سریع برگه ی خود داد و دوید
و نگاری که سریع برگه ی خود داد و دوید
دو سه تا صندلی، آنور ترٕ من بود گلم
هر چه خواندم به نگاهی همه از یاد پرید
سبزی رنگ لباسش به کنار اما خب
طرح روی خشنش فتنه ای می داد نوید
دست من نیست اگر شاعر جانی شده ام
میفشانم به رخ هر غزل اینبار اسید-
چون که من اشك به پای غزلم ریخته ام
ولی او کل غزل را به نگاهی نخرید
دوستی، عشق دو تا جمله نا مأنوسند
گر چه گفتست معین و خود فرهنگ عمید
گفته اند در کتب عشق همه عاشق ها
میکنند جمله آنان همه تأکید اکید:
میشود پیر، جوانی که غم از دل دارد
هر کسی ذره ای از عشق نگاری بچشید
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۴ ساعت 0:52 توسط داود لواسانی
|